دلنوشته های من

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خیانت» ثبت شده است

 

زمان‌از دست رفته‌است،

اما  باقی‌مانده دلم از خاطرات تو سرشار است،

از لحظه‌هایی که دوست دارند از شب‌ها خفته در آغوش تو و از هوای تلخ دلتنگی بگذرند،

از غم انگیز ترین لحظه ها به خاطرات تو می رسم

به یاد روزهایی که همراه بودیم،

به دستانی که دستم را ساده می‌گرفتند ،

به آرامشی که همراه لحظه هایمان بود،

کمال زندگی در ناشناخته ترین گوشه های خاطراتم پنهان شده ،در قلبم اسراری است دست نیافتنی...

و بانو تو همیشه درمیانه ی نفس‌هایم زندگی می‌کنی.

شب‌ها در خیال تو غرق می‌شوم، مثل قایقی کوچک در اقیانوسی وسیع

موج‌های دلتنگی به سوی دلم می‌آید و اشک‌ راه را بر فرار می بندد

تو غایبی، اما در حضور خیالت، به زندگی معنی می‌بخشم

بی‌تو هر لحظه‌ام کوتاه تر و هر ثانیه ام مشقت بار تر است

، اما امید به دیدارت همیشگی است. تو جایی میان ارزوهایم زندگی می کنی

از انتهای شب تا آغاز روز، دلم به نام تو می خندد باغ زندگی بدون تو خالی از گل و درخت است 

من به بی تویی عادت کردن را بلد نیستم...

#خطخطیهایخودم

#محمد_براتی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۲ ، ۱۶:۲۰
محمد براتی